يک دنياى بهتر: قرن بيست و يکم است و هنوز بايد براى برابرى زن و مرد و رفع تبعيض براساس جنسيت جنگيد. دلائل اين امر از نظر شما چيست؟ در آستانه ٨ مارچ ٢٠٠٩ هستيم. فکر ميکنيد مهمترين مسئله جنبش آزادى زن کدام است؟ راه پيشروى کدام است؟
آذر ماجدی: پاسخ به این سوال در ریشه ستمکشی زن نهفته است. تصور عمومی اینست که مردسالاری صرفا یک پدیده فرهنگی – ارزشی است و از طریق آموزش و مبارزه فرهنگی میتوان با آن مبارزه کرد. اکنون بیش از یک قرن است که علیه ستمکشی زن یا وجوهی از آن مبارزه شده است. دوره هایی در تاریخ جهانی جنبش آزادی زن ابعادی بسیار وسیع و توده ای یافته و تاثیرات عمیقی بر جامعه گذاشته است. علیرغم تمامی این تلاش ها، زنان هنوز تحت تبعیض اند. حتی در کشورهای غربی که از نظر اقتصادی پیشرفته تر هستند و دارای یک تاریخچه طولانی مبارزه برای برابری زن و مرد اند، زنان هنوز نتوانسته اند به برابری نائل شوند. این شرایط یک سوال مهم را در مقابل انسان قرار میدهد. چرا زن ستیزی این چنین جان سخت است؟
باید گفت که زن ستیزی یا مردسالاری در عین حال که یک پدیده کهن است، اما نظام مدرن نیز به آن نیازمند است. طی دو سه قرن اخیر، همزمان با پیدایش سرمایه داری، بسیاری از افکار، نظرات و پدیده های فرهنگی موضوعیت خود را از دست داده اند. اما زن ستیزی بعضا در همان اشکال عهد عتیق بر دنیا حکم میراند. علت آن نیاز سرمایه به این نهاد است. لذا این پدیده هر روز از نو بازتولید میشود. گویی هر روز از نو باید با آن جنگید و آن را عقب نشاند. جالب اینجاست که حتی پیروزی در این عرصه دائمی نیست. بسیاری از دستاوردها، در یک شرایط اقتصادی – اجتماعی و یا سیاسی متفاوت بازپس گرفته میشود. کشمکش بر سر برابری زن و مرد در این نظام یک کشمکش دائمی است. برای حفظ دستاوردها نیز باید یک جنبش قوی و فعال بطور دائم حضور داشته باشد.
شوروی بخصوص از این نظر مثال گویایی است. همزمان با انقلاب اکتبر یک جنبش توده ای و قوی آزادی زن در روسیه و سپس در کل شوروی شکل گرفت. این جنبش دستاوردهای بسیار چشمگیری داشت. همراه با شکست انقلاب اکتبر و حاکم شدن سرمایه داری دولتی و ناسیونالیسم روسی بر جامعه بخشی از این دستاوردها بازپس گرفته شد. سپس پس از سقوط شوروی دستاوردهای باقیمانده نیز زائل شد. هجوم بورژوازی راست و بازار آزاد موقعیت زنان را بسیار به عقب کشاند.
سرمایه داری به ستمکشی زن و تبعیض جنسی برای ایجاد تفرقه و جدایی میان طبقه کارگر نیازمند است. از این رو هر روز از نو این پدیده را بازتولید میکند. اما این بدان معنا نیست که موقعیت زنان فقط در میان طبقه کارگر نابرابر است. این شرایط بر کل جامعه حاکم میشود. هر چند که اکنون در کشورهای دموکراسی غربی، در میان طبقه حاکم تبعیض جنسی نسبت به کل جامعه بسیار کمتر است.
ریشه و پایه مادی ستمکشی زن در همه جا یکی است: نظام سرمایه داری. لذا سرنگونی سرمایه داری و برقراری سوسیالیسم پاسخ نهایی به این تبعیض است. اما در هر جامعه ای جنبش آزادی زن با مسائل متفاوت و شرایط متفاوت سیاسی – اجتماعی مواجه است. بنابراین یک پاسخ عمومی برای همه جوامع موجود نیست. بطور مثال جنبش آزادی زن در غرب با مسائل کاملا متفاوتی نسبت به جنبش آزادی زن در ایران روبرو است.
در ایران یک جنبش قوی و وسیع حقوق زن موجود است. این جنبش دائما در حال جنگ و کشمکش با نظام حاکم است. مقاومت وسیع و توده ای در مقابل بی حقوقی زن در جامعه وجود دارد. این جنبش دارای گرایشات مختلف است. گرایشاتی که به دستاوردهای بسیار کوچک راضی اند، و گرایشی که بسیار رادیکال است و خواهان آزادی و برابری کامل زنان است. این جنبش کاملا تحت تاثیر جنبش های سیاسی – اجتماعی اصلی در جامعه قرار دارد. مساله اصلی در ایران مبارزه با رژیم اسلامی، مقابله با آپارتاید جنسی و حجاب است. نه فقط به این خاطر که این دو پدیده زنان را تحت فشار زائدالوصفی قرار میدهد، بلکه همچنین به این خاطر که این دو مقوله دو رکن اساسی موجودیت رژیم اسلامی است. جنبش آزادی زن درگیر یک مبارزه سیاسی جدی با رژیم اسلامی است. مبارزه علیه حجاب و آپارتاید جنسی هویت این مبارزه سیاسی را تعیین میکند. روشن است که جنبش آزادی زن علیه کلیه تبعیضات مبارزه میکند. اما این دو عرصه به این مبارزه ویژگی میبخشد.
پروین کابلی: اینکه قرن بیست و یکم است و هنوز در دنیا تبعیض جنسی وجود دارد فرق زیادی در اصل قضیه نمیکند. میتواند قرن بیست و پنجم باشد و هنوز تبعیض بر زنان وجود داشته باشد. وجود تبعیض بر زنان به معنای یک دنیای نابرابر است. دنیائی که هنوز سرجای اصلیش نیست. در دنیائی که هنوز انسان به معنای انسان هنوز قابل احترام و پذیرش نیست، سرمایه حاکم است و فاصله ی فقیر و غنی فاصله بین زمین و آسمان است، در نتیجه زنان هم باید مورد تبعیض قرار گیرند تا کلکسیون بی عدالتی کامل شود. اما مسئله زنان فقط تبعیض بر اساس جنسیت نیست. زنان از تداوم سنت های عقب مانده و مرد سالاری که ریشه ای بسیار قوی دارد رنج میبرند و این مسئله مشکلات بسیار پیچیده ای را برایشان بوجود میاورد. خشونت در جامعه اگر بر اساس قانون است در خانواده اشکال بسیار پیچیده تری به خود میگیرد و به ویژه ما زنان از همان کودکی آموزش میبينیم که خشونت خانوادگی را به عنوان نرم بپذیریم.
مهمترین مسئله جنبش آزادی زن کدام است؟ من فکر میکنم که منظور شما ایران است و اینکه کدام مسئله محوری است؟ به نظر من مسئله آزادی زن در جامعه ایران با تلاش برای تغییر قدرت سیاسی گره خورده است. پیشروی زنان در ایران امروز کلا به این مسئله ربطه پیدا میکند. شما اگر هر قدمی برای آزادی زن در ایران برداريد به معنای رودرروئی کامل با رژیم است. اگر مثلا بخواهید مسئله پوشش اجباری را حل کنید با جمهوری اسلامی باید طرف شوید. اگر بخواهید چند همسری را تغییر دهید باید با قوانین شریعت طرف شوید. این یک مقابله اساسی است. نمیشود بقول معروف هم خدا را خواست و هم خرما را. هم جمهوری اسلامی را نگهداشت و هم برای برابری زنان در ایران کاری کرد. راه پیشروی زنان در ایران قبل از هر چیزی مقابله با گرایشاتی راست و سازشکاری است که به طور مدام در مقابل گرایش رادیکال می ایستد و با آن به مقابله میکند. باید این گرایش که به عنوان مانعی در مقابل رهبران عملی و آکتيویست های جنبش برابری طلب قرار دارد مقابله نمود و به یک چلنج پایه ای با آن پرداخت. کاری که به نظر من متاسفانه تاکنون نشده است. مسئله دوم که به همان اندازه مهم است سازماندهی این جنبش رادیکال است که بطور واقعی امروز وجود دارد. باید اهرم های اساسی این جنبش را شناخت و آنرا از این همه خرده کاری نجات داد و سازمان داد. التبه باید بگویم که امر سازماندهی در ایران و مشکلات آن فقط مشکل جنبش زنان نیست. به نظر میرسد که جنبش های دیگر دچار همین مشکل هستند.
شهلا نوری: مهمترین دلیل نابرابری زن و مرد در قرن بیست و یکم منتج از همان دلیل اولیه آن یعنی "مالکیت خصوصی" می باشد.
محقیقین با بررسی آثار به جا مانده از زندگی بشر اولیه گفته اند که انسان قبل از شکل گیری مالکیت خصوصی بر زمین، بصورت انسان برابر و فاقد از تقسیم کار و تبعیض در جامعه ای اشتراکی زندگی میکرد. بر اساس احتیاجات خود از داده های طبیعت برداشت میکرد و در شکل اشتراکی با خطرات محیط پیرامونی خود مبارزه می کرد. تا آن زمان محور تولید مثل زن بود و کودکان فقط منتسب به مادران خود بودند و نظام حاکم بر زندگی مشترک به نام خانواده امروزی متصور نبود. همراه با رشد و تکامل وسایل تولید در کشاورزی و دامداری اشکال گوناگون از پدیده ثروت شکل گرفت و به تبع آن حقوق مالکیت خصوصی بر زمین و وسایل کار موجودیت واقعی یافت. انتقال ثروت از نسلی به نسل بعدی مردان را بر آن داشت تا به دنبال شناسایی فرزند بیولوژیک خود حق انتساب فرزند را از مادر سلب کرده تا فرزند واقعیش بتواند وارث ثروتش باشد. بنابراین مالکیت و وراثت زیربنای نظام طبقاتی جامعه را پایه ریزی کرد و حق انتساب فرزند به مادر تبدیل به حق مالکیت پدر بر فرزند شد. با شکل گیری مالکیت خصوصی و "مازاد تولید" امکان استثمار نیروی کار دیگران بوجود آمد و تفکر مبتنی برحفظ منفعت اشتراکی قبیله ای به کنار رفت و با بسط و توسعه مالکیت خصوصی و مالکیت انسان بر انسان در جوامع کهن، زمینه پیدایش دو طبقه اجتماعی متمایز از هم فراهم گردید. اقلیتی که تحت نام زمین داران و برده داران در طبقه فوقانی جامعه قرار داشتند و اکثریت عظیمی از بردگان که حتی مالک جسم خود نبودند. در روند همین پروسه، مالکیت خصوصی و مالکیت مرد بر زن نیز شکل گرفت و در بسیاری از نقاط جهان و با مدد و یاری بسیاری از مذاهب و با احکام شرعی منتج از مذاهب، جنبه الهی پیدا کرد و مردان به خداوند خانه تبدیل شدند.
اکنون نظام سرمایه داری و مردسالار از تمامی ابزار تولید تبعیض جنسی برخوردار است. مبلغین دستگاه مذهب در رسانه های عمومی، نظام آموزشی و قوانين و فرهنگ و اخلاقيات همه در خدمت بازتوليد اين نابرابرى نقش ايفا ميکنند. نظام سرمایه داری حاکم بر زندگی انسان قرن 21 با برسمیت شناختن نابرابری حقوق زن و مرد در برابر کار یکسان، خود بر استثمار بیشتر زن تأیید دارد.
توجه به آخرین گزارش سازمان ملل از اوضاع زنان در جهان خود بیانگر اشکال پنهانی بردگی زن در قرن 21 است: زنان نصف جمعیت جهان را تشکیل می دهند، دو سوم از کل ساعت کاری جهان را انجام می دهند، یک دهم در آمد جهانی را بدست می آورند و کمتر از یک صدم دارائی های جهان را دارا هستند. در واقع تبعیض جنسیتی تابعى از نظام سرمایه داری و نابرابری متأتر از آن فقط بخشی از تعین جایگاه ستم و تبعیض بر زن در مناسبات اجتماعی جهان معاصر می باشد.
به بخش اعظم زنان جهان که در کنار حفظ نقش کلیدی "مادر و زن" در خانواده جهت باز تولید انرژی کار جدید "مردانه" خود نیز در نقش نیروی کار صنعتی، خدماتی، واحدهای تولیدی و کشاورزی، همطراز با مردان استثمار می شوند نیز نگاه کنید. با کمی دقت متوجه می شویم که پدیده مالکیت بر زن در خانواده تحت عنوان کوچکترین جمع از کل جامعه، نه تنها ریشه اقتصادی دارد بلکه بوسیله و با کمک دیگر نهادهای جامعه و بعضأ خارج از تمایز طبقاتی کل خانوداه، بصورتی مستمر تولید و باز تولید می شود. شاید چند مثال بتواند مسئله را ملموس تر کند. به نقش و جایگاه مهریه، نوع مذهبی مراسمهای ازدواج (با ادعای حفظ آداب و رسوم فرهنگی)، نوع وراثت از کل دارایی های خانواده، برتری جایگاه فرزند پسر نسبت به دختر و خشونت خانوادگی و مردسالارانه نسبت به زن همه گواه برحق مالکیت مرد بر زن است.
با در نظر گرفتن همه این معضلات، نمی شود فقط با شرکت در کنفرانسهای جهانی و در دفاع از قوانین تثبیت شده "علیه تبعیض" در چند کشور مدرن، ستم مضاعف بر اکثر زنان در سراسر جهان را دست کم گرفت. عمق فرودستی زن ریشه در اعصار قبل از اقتصاد سرمایه داری بطور اعم و سرمایه داری جهانی قرن معاصر بطور اخص دارد. نگاهی اجمالی به قوانین حقوقی و شرعی جوامع اسلامزده، درجه فشارهای وارده بر جسم و روان زن در خانواده را به نمایش می گذارد. در عین حال با تحولات سياسى جهانى چند دهه اخير و با رشد جنبشهای مذهبی، زنان در کشورهایی غربی هم از دست اندازی مجدد مذهب در امان نمانده اند و ما شاهد بالا رفتن درصد خشونتهای مردسالارانه هستیم.
يک دنياى بهتر: در روز جهانى زن و در سير تلاش براى آزادى و برابرى٬ براى شما کدام تلاش معين مبارزاتى تداعى ميشود؟ شخصا چه خاطره ويژه اى از اينروز داريد؟
آذر ماجدی: روز جهانی زن اکنون بعنوان سمبل جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی شناخته میشود. 8 مارس و اول ماه مه دو روز مهم جنبش برابری طلبانه و سوسیالیستی بین المللی است. از این رو برای من این روز از اهمیت و جایگاه بسیار مهمی برخوردار است. این روز برای من با تلاش، فعالیت، رادیکالیسم و میلتانسی تداعی میشود.
من شخصا خاطرات بسیاری از این روز دارم. چرا که سی سال است برای گرامیداشت این روز فعالیت میکنم. اما 8 مارس 1357 برای من یکی از روزهای تاریخی و بیاد ماندنی است. این روزی است که اولین اعتراض وسیع علیه رژیم اسلامی سازمان یافت. روزی است که هزاران زن به خیابان ها آمدند و زیر حملات اوباش حزب اللهی علیه تبعیض شعار دادند. ضمنا این اولین 8 مارسی بود که پس از سالها اختناق در ایران گرامی داشته میشد. میتینگ های بسیاری در این روز در جریان بود. ما هم که در آن زمان یک هسته کوچک بودیم میتینگی را در این روز در دانشگاه تهران سازمان داده بودیم. شور و هیجان تمام سالن را به لرزه درآورده بود. دختران جوان دانش آموز بخصوص با روپوش مدرسه از تظاهرات به دانشگاه آمده بودند. تصاویر این دختران جوانی که شعار میدادند از خاطرم نمیرود. آن روز پر از امید و شور و هیجان بود. هنوز شور روزهای انقلابی در هوا موجود بود. در این روز جنبش نوین آزادی زن متولد شد و اکنون سی سال است که در مقابل یکی از هارترین نظام های تاریخ یک مقاومت قهرمانانه را سازمان داده است.
پروین کابلی: من اخیرا در یک سمینار زنان در سوئد شرکت کردم و از آنجا که موضوع صحبت من جنبش برابری طلب در ایران و افقهای این جنبش بود من با خود فیلم تظاهرات 8 مارس 1357 اولین مقابله زنان در ایران را با خودم داشتم و با شرکت کنندگان در سمینار قسمت هائی از آن را نگاه کردیم. من در این تظاهرات شرکت داشتم و هنوز بعد از این همه سال همه صحنه های آن را بیاد دارم. بیاد دارم که چگونه با کمترین سازماندهی صدها هزار زن به خیابانهای مرکزی تهران ریختند و برعلیه قانون حجاب اعتراض کردند. در این فیلم دیده میشود که چه شعارهائی داده شد و چگونه بسیاری از این شعارها هنوز اعتبار دارد و به عنوان خواسته های جنبش برابری طلب باید برای آن مبارزه نمود. به نظر من بهترین شعار این تظاهرات شعار "حقوق زنان جهان شمول است" بود و این خود سند مهمی بر علیه هرگونه ملی و مذهبى نمودن مسئله زن است. هم سرنوشتی زنان و ستم برآنها جهانی است. عليرغم تفاوتها اينجا و آنجا هیچ مرزی نمیتواند این همسرنوشتی را مخدوش کند.
شهلا نوری: از نظر من بسیج یک جنبش میلیتانت و پیشرو با افق برابری طلبانه، رکن پایه ای مبارزه با نابربری زن و مرد و دستیابی به حقوق جهانشمول انسان است.
و اما خاطره ویژه من بر میگردد به 30 سال پیش و فرمان صادره از طرف خمینی در مورد حجاب اسلامی و آن تظاهرات عظیم که اولین "نه" به شکل گیری یک حکومت اسلامی در ایران بود. دراين مورد زياد گفته شده است. از همین جنبه هم هست که معتقدم نقش زنان در سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بسیار برجسته است. *